نیاز به تایید اجتماعی است که جامعههای دارای انسجام را رمز پا نگه میدارد . اشخاصی که به ساز خودشان می رقصند و برایشان چندان اهمیت ندارد دیگرافراد دربارهشان چه فکری میکنند , صرفا درصورتی بهعنوان عضوی از جامعه پذیرفته خواهند شد که در مرتبه نخستین , جامعه به آنها نیاز داشته باشد و در جايگاه دوم , خودشان مایل به برطرفکردن این نیاز جامعه باشند . درحال حاضر چنانچه نخواهند این نیاز را برطرف نمایند , یا این که جامعه آنهارا طرد مینماید و یا این که آنکه بهشکلی غیراجباری خودشان را از صحنههای جمعی کنار میزنند و به کناره گیری گرایش پیدا میکنند .
مدارای جامعه با این جور از اشخاص که بهقولی ساز مخالف میزنند , مبتنی بر روش و اسلوب معین و ثابتی صورت نمیگیرد ; گهگاه با آنها مدارا میکند و گهگاه خیر . به همین خاطر است که بیشتر این اشخاص برای بهدستآوردن تایید اجتماعی و پذیرفتهشدن در اجتماع , از خویش هدف نشان میدهند .
سالیان پیش , دانشمندان فرضیهای را مطرح کردند بر اساس این که کسانی که نیاز شدیدی به تایید اجتماعی و عزتنفس بالا دارا هستند , بیشتر از سایرین با ظاهرسازی کارشان را پیش خواهند پیروزی . آنها ترجیح میدهند ظاهرسازی نمایند تا پیروز و مترقی به حیث برسند ; اینگونه خودشان را در معرض خطر پذیرفتهنشدن در اجتماع یا این که طرد شدن از آن قرار نمیدهند .
پژوهش ها بیشتر دراینباره حکایت از آن داشت که زنان در مقایسه با مردان , بیشتر بهاین دست ظاهرسازیها رغبت نشان میدهند . احتمال دارد این داستان به انتظاراتی رابطه داشته باشد که از زنان در جامعه ها متعدد میرود ; یعنی زنانی که عزتنفس بالایی داراهستند در مقایسه با مردان , بیشتر تحتفشار میباشند که خویش را در جامعه , برنده و امیدوار نشان دهند .
مقیاسهای سنجش نیاز به تایید اجتماعی باتوجهبه این نکته حیاتی پباده سازی می شوند که اشخاص تا چه حد در مواجهه با بقیه افراد , پایبند به عرف می باشند .
در سالهای اخیر , دانشمندان متوجه این قضیه شدهاند که در گذر سالیان , فرایند نیاز به تایید اجتماعی دستخوش تغییراتی شدهاست . به اوایل ده سال ۱۹۷۰ میلادی ( ۱۳۵۰ خورشیدی ) که برگردیم , متوجه خواهیم شد که در آن زمان , مردمان کمتر به حیث بقیه افراد در رابطه خودشان اهمیت میدادند و در جامعه , خویش واقعیشان را نشان میدادند ( درک و احساساتشان در رابطه دنیا اطراف را سوای ظاهرسازی برای جلبرضایت بقیه افراد ابلاغ میکردند ) .
بدین ترتیب در آن سالیان , برخلاف اکنون که عزتنفس بالا رابطه به هم پیوسته با نیاز به تایید اجتماعی دارااست , برای کسب عزتنفس بیشتر , به فردیت تا سرحد خودشیفتگی ( نارسیستیک/ narcissistic ) اهمیت داده می شد ; فردیتی که چه بسا میتوانست پایبند به عرف یا این که آداب و رسوم جامعه نباشد و نوعی ساختارشکنی در آن چشم شود .